همه چیز جاری است.
چیزی ساکن نیست
هیچکس در یک رودخانه نمی تواند دوبار شنا کند
در رودخانه قدم می زنیم و نمی زنیم
هم هستیم و هم نیستیم.
در دنج غم،کنج زندان خزیده-
ناگه زند جارزن جار،
نامم ب تکرار،گوید:
"آزادی!"
اما دروغ است.
زیرا در آن دم ن کس دیده آن جارزن را،
ونی شنیده.
بی جنب و جوش و خموش است زندان،
هر چیز و هر کس در اقصای شب آرمیده....
زندان قصر/آذر ماه 1345