مُـــــ ــــ هِــــــــــ م نــ ـــیـــــــســــ تــــــــــ......

گلوی بسته ی سنگ روزی واژه ها را در هم خواهدشکست وب ورطه ی بی پایان اندوه روانه خواهدکرد

مُـــــ ــــ هِــــــــــ م نــ ـــیـــــــســــ تــــــــــ......

گلوی بسته ی سنگ روزی واژه ها را در هم خواهدشکست وب ورطه ی بی پایان اندوه روانه خواهدکرد

احمد شاملو

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم , دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد...

روزگار غریبی ست نازنین

نادر ابراهیمی

چقدر خوب است ک انسان،حافظه را،لااقل حافظه را،مثل یک ساعت مچی در اختیار ندارد.اگر حافظه دایما فعال باشد ،در واقع،ب ثانیه شمار ساعت زمان تبدیل میشود.نمیخواهم از حافظه مدد بگیرم.میخواهم بسازم.نمیخواهم تقلید کنم.میخواهم پیدا کنم،نمیخواهم بدانم کجاست...

یک عاشقانه ی آرام/نادر ابراهیمی

بتول جانفزا

این زمان،آسیب دیده...زخم برداشته و کهنگی زخمش او را ب فریاد واداشته....زخم زمان،زخم گلوی بسته ی تمام دردهاست...زخم گلو،زخم هزار ساله ی تاریخ انسانهاست..و این تاریخ جز فریاد-جز زجر های شب بی پایان،چیزی ب ما ارث نداده است/